چیزی که بسیارمهم است این است که,هرگزنباید بخاطر حفظ خانواده ی خودبطور کل,ازوالدین وخواهربرادراولیه خوددست کشیدواگرهمسری چه مردوچه,زن باخانواده ی آن دیگری هم,اختلافاتی دارد می بایست دخترراپسرآن خانواده,راازایشان نگیرد چراکه آنگاه زندگی بااین شخص که تمامی کشان خود راازدست داده است وبخاطر یکنفرازبهترین عزیزان خوددست کشیده است انقدرهاهمراه با نفاهم نخواهد بودکه,انتظار میرودانسان قادر نیست پدرومادروخانواده اولیه خودراکناربگذاردمگر درمواردی واقعا استنثائی که خانواده ی شخصی صدمه ای مستقیم به دختر وپسرخودبادخالتها ودلسوزیهای نامناسب واردکنندآنگاه است که بایدپذیرفت اگرزن وشوهربایکدیگرقادر به ساختن وزندگی کردن هستندامادیگران مانع ایشان بهتر است,انسان زندگی خویش رادرمقام اول قرار داده وبنگرددرکجااحساس خوشبختی وارامش میکندکه گاه انسان باهمسرخویش هم دوست است وهم عاشق وهم بهترین فرددرزندکی اوست.وشاید این دیگران,هستندکه تلخی رابه خانه ی اومیآورندلذاعزیزان عزیزند تا زمانی که بودن ایشان درزندگی ماجایگاه ومرزهای بودن خودرانیزحفظ کندواین تفکر قدیمی که انسان درهمه حال بایدتابع بزرگترباشدوهرچه گفت درهرسن
نظرات
ارسال یک نظر