رد شدن به محتوای اصلی

Negahi Be Arman Nameh Orod Bozorg / Farzaneh Sheida 4



ادامه :

همه وهمه این ها تاسف عمیق مرا برانگیخت تاسفی که برای آدمهای ناپخته جامعه ی خوداحساس کردم که دردیدگاه ایشان « زن» حرفی برای گفتن نداشت فکری برای فکر کردن ومغزی برای فهمیدن وشعوری برای درک واین شایددرمغز وفکر واندیشه ی بی خرد ایشان فقط به فقط از مغز مردانه ای برمیخواست! نه یک « زن» که حجم مغز او نیز کمیتی از حجم مغز ایشان نداشت وحتی شاید در دوران زندگی خود نسبت به هریک از همه ی این مدعیان ,تجربیاتی بیشتری داشت که برحسب گذر روزگار بدست آورده بود وایشان هیچگاه نمی توانستند یکی ازآنها را در زندگی تجربه کرده بر خود وافکار خویش این همه از مشکلات وسفرهای روزگار بیافزایند وروزانه با هزار ویک مردمی مواجه باشند که اگر از هر اقلیم و نژاد و دین و آئینی بودند لااقل به بیهوده سخن نمی گفتند و بکار دیگری نیز بی جهت کار نداشتند و به درون کار دیگران هم برای اظهار نظرهای بی مورد سرک نمی گشیدند و تفاوتی هم بین زن ومرد قائل نمی شدند و خود نیز امروزه وهنوز دربرابر تمامی مشکلاتی که از سر گذرانده ام با آنچه در پیرامون خود در زندگی درمیان انسانها دیده ام کمتر کسی را می بینم که بتواند با همه ی آنچه در روزگار تجربیات تلخ وشیرین من شد باز همچنان خودرا باتمامی شرایط قوی احساس کند وامیدواربا یک اعتماد بنفس کامل که من میدانم چه می کنم و از اینروست که اینکار را می کنم! اما این شخص هر که هست همینقدر که یک « زن» است حتما یکجای کار باید بلگند! حتما دراین کتاب نقصی هم هست یا زیادی احساساتی ست یا زیادی خودنما یا.....ای وای که اکنون نیز که کسی پیدا شده بود که آنرا در اختیار ایشان بگذارند حیف که « زن » بود و از دیدگاه « زن» نگاه میگرد که همان « زن» وجود و حضور و تربیت یک یک مردم عالم را در تمامی نسل ها بر عهده دارد و مرد اکثرا احساس فرمانروائی می کند! بی آنکه نصف تسلط ومقاومت « زن» را درخانه با فرزندان و با زندگی داشته باشد و اگر مهر و بخشش و گذشت و تفاهم همین « زن» در زندگی یاور و همراه وهمدل و همراه ایشان نیز نبود به هزارباره سقوط مردان را دیده ایم و این را نیز دیده ایم که مردان در ادامه زندگی در مشکلات روزمره , بیشتر خودرا می بازند و مایوس می شوند ولی همینقدر که «زنی» باسواد و بیسواد او را درخانه قبول داشته باشد و بر قدرت و فکر و اندیشه ی او ایمان داشته باشد بوده است که از این مرد کسی را ساخته و میسازد که درتصور خود نیز به باور نداشت که چنین و چنان قدرتی را برای اداره ی زندگی خود وهمسر و فرزندان خود داشته باشد و شاید حتی چنین مدیریتی را که امروز داشته است هرگز نداشت اگر که همسری حامی و پشت و یاور و همراه او نبود و دیده ایم و تاریخ نیز بارها ثابت کرده است که در پشت بزرگترین مردان دنیا همواره , زنی موفق ایستاده بود و ایستاده است و من جز تاسف بر این اندیشه اینگونه باوری بر مقام زن هیچ نمی توانم بگویم که لایق باشدبر اینگونه اندیشه هائی سراسر گرفته شده از جهل و نادانی که متاسفانه بعنوان یک انسان هم هنوز ارزش و مقام همین یک کلمه را نمی دانیم که «آدم و انسان»چه زن باشد چه مرد آدم است وتفاوتی میان این دو در مغز نیست وهزاران مطلبی را می توانم نمونه بیاورم که در بسیاری چیزها نیز شاید کم وکاستی های هر دو باهم درقانون هستی بر ترازوی بودن همواره ایشان را باهم برابر میکند و با هم به تکامل می رساند و فراموش نکنیم درنگاه خدا بین بنده ی زن و مرد او در آفرینش هیچ تفاوتی بر «انسانیت »هریک از ایشان قائل نگشته است که بخود اجازه بدهیم که ما تعیین کننده نقش خدا باشیم که کدامین برتر است و در واقع حق براین است که هرکه « انسان واقعی» باشد , برتر است مرد و زن بودن ایشان در دنیا و آخرت و نزد خداوند نیز تفاوتی نمی کند که به نسبت اعمال جواب آن پس خواهیم گرفت نه به نسبت جنیست!.

حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای ؟
گفت : بلی ، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را ، پس به گوشه
صحرا به حاجتی برون رفته بودم ، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده .
گفتمش : به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند ؟
گفت: هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائى نبرد

وسرانجام در پایان کتاب« بُعد سوم آرمان نامه ی اُرد بزرگ» شامل یکصدو سیزده فرگردوهفتصدو چهل وپنج فرمان ازارد بزرگ که کلام درکلام آن راباافتخاری دردل به شادی وهمراه باعشق به پایان بردم امید حق سخن رادراین کتاب ادعاکرده باشم ومورداستفاده ی علاقمندان نیز قرارگیردواین کتاب راباصمیمیت واحترام تقدیم میکنم به:دوست واستاد ارجمندم که,درتمامی این راه زحمات بسیاری راهمراه وهمپای من متحمل شده وزحمات شبانه روزی تدوین ,گردآوری,تنظیم ,ویرایش , طراحی جلد رابادوستی ومحبت وهمراهی و همکاری دلگرم کننده ای برعهده داشته اند وهمچنین در پشتکارمن وتشویق من دراین راه نیزبسیار صمیمانه همراه و همگام با من بودند
لذااین کتاب "تقدیمی من":« فرزانه شیدا»:به جناب استاد«"آقای امیرهمدانی"»وبه پاس زحمات بی دریغ و همراهی,ایشان دررسیدن به,انتهای این کتاب است ,همواره وتاهمیشه ازایشان کمال تشکررادارم
همراه باتقدیم صمیمانه ترین احترام,خاطر نشان خواهم کردکه یاری این دوست وهمراه,واستادارجمندم راهرگزازخاطرنخواهم برد.
نویسنده : فرزانه شیدا
اسلو ، نروژ - 1388

ارد بزرگ Orod Bozorg / Great Orod


ـــــ اُرد بزرگ ــــ
دراین دنیای وانفسا
گهی ویران گهی شیدا
گهی آواره ی دهری
گهی جا مانده در دنیا

رهم تاریک وگه خاموش
نه گرمی های یک آغوش
چه افسرده رهی رفتم
به قلبی خسته ومدهوش

نه نوری در ره تارم
نه شمعی در شب زارم
نه مهری تا که جان گیرد
درآن قلب ِ گرفتارم

دراین ره وه چه بیهوده
نه دلخوش یا که آسوده
رهی رفتم , بسی گُمره
به دل صد غصه آلوده

بناگه نور رخشانی
توگوئی در زمستانی
بدل گرمیِ بودن داد
به دل زآن درد وویرانی

ازاو بس پرس وجو کردم
زاو دل زیر رورو کردم
به عشقی با کلام او
به" شیدائی "چه خوکردم


کلامش آسمانی بود
چو اکسیر جوانی بود
به نامش "زندگانی " بود
و " نام او جهانی" بود


سخن از "مرد " دوران است
چو فکرش مایه ی جان است
میان هرکلام او
توگوئی راز پنهان است

در این دنیا دراین برزن
ز نام "او" بگو با من
بخوان" اندیشه ی" اورا
به عشق دل, ز جان وتن


بگو: " اُرد بزرگ " ما
چه می گوید در این دنیا
"کلامِ او" چو آئین است
سخن در هر سخن گویا

سخن؛ حرفِ منو ما نیست
سخن ,از رنجِ فردا نیست
سخن," اندیشه ای ناب "است
چنین "اندیشه "هرجا نیست

کلامش روح جاویدان
وجودش مظهر ایمان
خدای فکر واندیشه
به نام " اُرد" این ایران

کلامش روح هر شادی
به ویرانی چو" آبادی"
بخوان در هرکلام او
پیام سرخ "آزادی"

سروده ی : فرزانه شیدا

پایان کتاب بُعدسوم آرمان نامه ی اردبزرگ به قلم فرزانه شیدا
اسلو ، نروژ - 1388


ادامه در آدرس
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/03/blog-post_9021.html


   Home Improvement Projects
Do it right the first time. Click to find contractors to work on your home improvement project.
Click Here For More Information
 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

kheradmand

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *خردمند* کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم "استاد فرزانه شیدا" آن شب که تو در کنار مایی روزست و آن روز که با تو می‌رود نوروزست دی رفت و به انتظار فردا منشین دریاب که حاصل حیات امروزست *از رباعیات سعدی * ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ● فرگرد خردمند ● خردمندان,گنجینه های دانشی هستند که به علوم وفنون بسیاری تبحرداشته درکتب مختلفی که دردنیا یافت میشودنمونه های بسیاری آثار وافکار وتجربیات ایشان همراه باآنچه نشانگر نبوغ ودانش خردمندان,است چون کشفیات واختراعات به, راحتی درروزگارامروزدراختیارجهانیان قراردارند ودردانش وخردوعقل واندیشه ی ایشان درکمترین تابیشترین مکانها همواره,ارزش خویش راثابت نموده است وازجمله کسانی هستند که,الگوی انسانهای دیگرقرارمیگیرند,اگرخردمندی درطول عمرخویش اثری بجاماندنی نیزدردنیای اختراعات وکشفیات ودنیای علوم وفنون متعددبرجای نگذاشته باشد حضورووجودونمونه,اندیشه های اودرذهن آنان که,ایشان رامیشناسندبرجامانده است وبسیارنیز اتفاق میافت که شایدازسر فروتنی ایشان ازنوشتن آنچه درفکر واندیشه یانان م

Porsesh

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *پرسش* کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم " استاد فرزانه شیدا" ●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ● فرگرد پرسش ● پرسیدن عیب نیست , ندانستن عیب است ____ حرف آخر از :« قیصر امین پور »____ هزار خواهش و آیا هزار پرسش و اما هزار چون و هزاران چرای بی زیرا هزار بود و نبود هزار شاید و باید هزار باد و مباد هزار کار نکرده هزار کاش و اگر هزار بار نبرده هزار پوک و مگر هزار بار همیشه هزار بار هنوز ... مگر تو ای همه هرگز مگر تو ای همه هیچ مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط ناتمام بگذاری مگر تو ای دم آخر در این میانه تو سنگ تمام بگذاری ____ از :« قیصر امین پور »____ زمانی که هرروزه هرروزه برعلم ودانش جهان,افزوده میگرددوآدمی می بایست برای یادگیری بسیاری از جدیدترین هاهمواره درتلاش باشدآنچه که مداوم به آن نیازداریم,این است که برای یادگیری کنجکاو باشیم,وبرای آموختن هم بایدمطالعه کردهم پرسیدمعمولا کسی که بسیارسوال,میکندچه کودک باشدچه فردی بزرگسال,ازاین پرسیدن وسال خویش هدف یادگیری راداردوآنکه مداوم درکنجکاوی بسر میب

Negahi Be Arman Nameh Orod Bozorg / Farzaneh Sheida 3

ادامه : یا باز بدون اینکه حتی خوانده باشد اول میگوید شما اول کتاب خودرا تمام کن آنوقت ,من همه را یکجا میخوانم ونظر میدهم واین شخص که حتی وقت نگذاشته است یک فرگرد را بخواند چه برسد یک جلد و ده جلد را حالا از راه رسیده و بیاید ونظری بااین شکل بدهد که من چگونه باید بنویسم ,کار کنم کی بخوابم ,کی بلند شوم تا نتیجه مثبتی از عملکرد خودداشته باشم و از کجا میداند نتیجه تا این زمان چه بوده است که نیاز به موقعیت ومکان بهتری داشته باشد ؟ بنظرمن تا جائی که دیده ام هرگز در هیچ کجای دنیا به هیچکسی اینگونه اظهار نظرهائی نمیکنند مگر اینکه خود دراینکار به شکلی نقشی داشته باشند یا درزمینه هائی به یاری همکاری هائی داشته ویا اشتراکی دراین کار داشته باشند وگرنه هیچ کجای عالم نخواهید دید که ناگهان کسی بیاید وبا گفتن ایجمله ی من که: امروز خیلی کار کرده ام وبسیارخسته شده ام ,بناگاه شروع کند باینکه جان من این که نشد, میدانی روش تو درست نیست بهتر است اینجوری باشی اونجوری نباشی ساعت کاریت را تغییر بده یا اصلا می شنوی ول کن و....ولی من نمیدانم دراین میان کی من اینرا به زبان آوردم که از کاری که میکنم ناراضی بود